استغاثه یونس (قرآن)حضرت یونس (علیهالسلام) هنگامى که در برابر مقاومت قوم متکبرش به ستوه آمد و از آنها فاصله گرفت، نشانههاى عذاب الهی بر آن قوم نمایان شد. آنان در این حال به راستى توبه کردند و عذاب الهى برطرف شد. حضرت یونس (عليهالسلام) در قعر دریا در دل ماهی به وحدانیت خداوند ندا داد و رفع گرفتارى خویش را از خدا خواستار شد. ۱ - رهایی از تاريكىهاى شكم ماهىحضرت یونس (عليهالسلام) براى رهايى از تاريكىهاى شكم ماهى، به درگاه خداوند متعال استغاثه کرد: «وَذَا النُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقْدِرَ عَلَيْهِ فَنَادَى فِي الظُّلُمَاتِ أَن لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنتُ مِنَ الظَّالِمِينَ؛ و ذاالنون (= يونس) را (به ياد آور) در آن هنگام که خشمگين (از ميان قوم خود) رفت؛ و چنين مىپنداشت که ما بر او تنگ نخواهيم گرفت؛ (اما موقعى که در کام نهنگ فرو رفت،) در آن ظلمتها(ى متراکم) صدا زد: «(خداوندا!) جز تو معبودى نيست! منزهى تو! من از ستمکاران بودم!»». ۱.۱ - تفسیر آیه۱.۱.۱ - مراد از و ذاالنون اذ ...کلمه (نون) به معناى ماهى است و ذوالنون (صاحب ماهى) یونس پیغمبر فرزند متى است که صاحب داستان ماهى است و از طرف پروردگار مبعوث بر اهل نینوا شد و ایشان را دعوت کرد ولى ایمان نیاوردند پس نفرینشان کرد و از خدا خواست تا عذابشان کند همین که نشانههاى عذاب نمودار شد توبه کردند و ایمان آوردند. پس خدا عذاب را از ایشان برداشت و یونس از میانشان بیرون شد و خداوند صحنهاى به وجود آورد که در نتیجه یونس به شکم یک ماهى بزرگ فرو رفت و در آنجا زندانى شد تا آنکه خدا آن بلیه را از او برداشته دوباره به سوى قومش فرستاد. (و ذاالنون اذ ذهب مغاضبا فظن ان لن نقدر علیه) - یعنى به یاد آر ذوالنون را آن زمان که با خشم از قومش بیرون رفت و پنداشت که ما بر او تنگ نمىگیریم (نقدر علیه) بهطورىکه گفتهاند به معناى تنگ گرفتن است. ممکن هم هست جمله (اذ ذهب مغاضبا فظن ان لن نقدر علیه) در مورد تمثیل وارد شده باشد و معنایش این باشد که: رفتن او و جدایىاش از قومش مانند رفتن کسى بود که از مولایش قهر کرده باشد و پنداشته باشد که مولایش بر او دست نمىیابد و او مىتواند با دور شدن از چنگ وى بگریزد و مولایش نمىتواند او را سیاست کند. این احتمال از این نظر قوى نیست که پیامبرى چون یونس شانش اجل از این است که حقیقتا و واقعا از مولایش قهر کند و به راستى بپندارد که خدا بر او قادر نیست و او مىتواند با سفر کردن از مولایش بگریزد؛ چون انبیاى گرامى خدا ساحتشان منزه از چنین پندارهاست، و به عصمت خدا معصوم از خطا هستند. ۱.۱.۲ - مراد از فنادى فى الظلمات ...پس همانطور که گفتیم آیه شریفه از باب تمثیل است نه حکایت یک واقعیت خارجى. در جمله (فنادى فى الظلمات ...) ایجاز به حذف به کار رفته یعنى جزئیاتى که خواننده خود مىداند چیست از وسط افتاده، و تقدیر کلام این است که: (پس خداى تعالى او را گرفتار ماهى کرد، و ماهى او را بلعید پس در شکم ماهى پروردگار خود را بخواند) و ظاهرا مراد از ظلمات - به طورى که دیگران هم گفتهاند - ظلمت دریا، و ظلمت شکم ماهى، و ظلمت شب است. ۱.۱.۳ - مراد از ان لا اله الا انت ...(ان لا اله الا انت سبحانک) - در این جمله یونس (علیهلسلام) از آنچه که عملش نمایش مى داد بیزارى مىجوید، چون عمل او که راه خود را گرفت و قومش را به عذاب خدا سپرد و رفت بدون اینکه از ناحیه خدا دستورى داشته باشد، - گرچه او چنین قصدى نداشت - این معنا را ممثل مى کرد که غیر از خدا مرجع دیگرى هست که بتوان به او پناه برد. و چون عملش بیانگر چنین معنایى بود از این معنا بیزارى جست و عرضه داشت (لا اله الا انت - جز تو معبودى نیست) و نیز چون این معنا را ممثل مىکرد که ممکن است به کارهاى او اعتراض نماید، و بر او خشم گیرد، و نیز این تصور را به وجود مىآورد که ممکن است کسى از تحت قدرت خدا بیرون شود، لذا براى عذرخواهى از آن گفت: (سبحانک انى کنت من الظالمین) - در این جمله به ظلم خود اعتراف کرد، چون عملى آورده که ظلم را ممثل مىکرد؛ هرچند که فى نفسه ظلم نبود، و خود او هم قصد ظلم و معصیت نداشت، چیزى که هست خداى تعالى در این پیشآمد پیغمبرش را تأدیب و تربیت کرد تا با گامى پاک و مبراى از تمثیل ظلم، (تا چه رسد به خود ظلم) شایسته قدم نهادن به بساط قرب گردد. •• «فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَلَا تَكُن كَصَاحِبِ الْحُوتِ إِذْ نَادَى وَهُوَ مَكْظُومٌ؛ اکنون که چنين است صبر کن و منتظر فرمان پروردگارت باش، و مانند صاحب ماهى (= يونس) مباش (که در تقاضاى مجازات قومش عجله کرد و گرفتار مجازات ترک اولى شد) در آن زمان که با نهايت اندوه خدا را خواند». ۱.۱ - تفسیر آیه۱.۲.۱ - مراد از صاحب حوت و مکظوممنظور از صاحب حوت - ماهى - حضرت یونس پیغمبر (علیهالسلام) است، و کلمه (مکظوم) از مصدر کظم غیظ است که به معناى فرو بردن خشم است، و به همین جهت مکظوم را تفسیر کردهاند به کسى که خشم گلویش را گرفته باشد، و او نتواند به هیچ وسیلهاى آن را خالى کند، در این آیه رسول خدا (صلياللهعليهوآلهوسلم) را نهى مىکند از اینکه مانند یونس (علیهالسلام) باشد، که در هنگام مناجات با خدا مالامال از خشم بوده، مىفرماید تو اینطور مباش، و این در حقیقت نهى از سبب خشم است، و سبب خشم این است که آدمى کمحوصله باشد، و در آمدن عذاب براى دشمنانش عجله کند. و معناى آیه این است که: اى پیامبر! تو در برابر قضایى که پروردگارت رانده، که از راه استدراج هلاکشان کند صابر باش، و مانند صاحب حوت مباش، تا مثل او مالامال از اندوه و غیظ نشوى، و در آخر خداى را به تسبیح و اعتراف به ظلم ندا نکنى، و خلاصه صبر کن و از این معنا که مبتلا به سرنوشتى چون سرنوشت یونس و ندایى چون نداى او در شکم ماهى بشوى برحذر باش، او به طورى که در سوره انبیاء آمده در شکم حوت گفت: (لا اله الا انت سبحانک انى کنت من الظالمین). ۱.۲.۲ - مراد از لِحُكْمِ رَبِّكَو بعضى گفتهاند: لام در جمله (لحکم ربک) به معناى (الى - تا) است، مىخواهد در عین اینکه با رسول گرامیش سخن مىگوید، قوم او را تهدید کند به اینکه بهزودى خدا بین او و ایشان حکم خواهد کرد، مىفرماید: تا زمانى که خدا حکم کند، صبر کن؛ ولى وجه قبلى با سیاق آیات قبلى مناسبتر است. ۲ - پانویس۳ - منبعمرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۳، ص۱۶۵، برگرفته از مقاله «استغاثه یونس». |